loading...
اس ام اس،جوک،عکس،سرگرمی،زناشویی،مد،دکوراسیون،آهنگ،فروشگاه اینترنتی
این سایت تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران میباشد

بسم الله الرحمن الرحیم

امام,رهبر,آقا

این سایت مطابق قوانین جمهوری اسلامی بوده و در ستاد ساماندهی ثبت شده است.

https://rozup.ir/up/fast2pix/Pictures/goozaresh.jpghttps://rozup.ir/up/fast2pix/Pictures/ghavanin.jpg

آخرین ارسال های انجمن
آسانا حقی بازدید : 250 سه شنبه 10 دی 1392 نظرات (0)

اشعار رحلت پیامبر (ص) و شهادت امام حسن (ع)

 

اشعار شهادت امام حسن مجتبی, اشعار صفر, اشعار غریب مدینه

 

سکوت ، زهر شد و در گلوی مجنون ریخت

دل شکسته لیلا از این مصیبت سوخت

به یاد خاطره های کریم آل عبا

تمام خاطره هایم در اوج غربت سوخت

سکوت گفتم و یادم سکوت او آمد

و زهر گفتم و یادم زهر خوردن او

و تیر آه به قلبم نشست و کردم یاد

ز تیرهای کفن دوز بسته برتن او

وراثتی است بلا شک غریب ماندن ما

چرا که غربت شیعه ز غربت زهراست

و بر غریب مدینه سزاست گرییدن

که پای ثابت این روضه حضرت زهراست

همان کسی که غریبانه باز مسموم است

به دست همسر خود در میان خانه خویش

پرستویی است مهاجر ولی شکسته پر است

و زخم خورده فتاده کنار لانه خویش

کسی که سبزترین جامه را به تن دارد

نگفت علت سبزی پیکرش از چیست

و طشت داد شهادت غریب مطلق اوست

چرا که پاره جگر تر از او درعالم نیست

همان کسی که شنید به وقت کودکی اش

صدای یا ابتاه و شکستن در را

میان کوچه باریک بی شک این کودک

همان کسی است که برده به خانه مادر را

رسید دشمن بی شرم و سد راه نمود

و ابرهای سیه روی ماه پاره نشست

و با دو دست بزرگ و ضُمُخت و سنگینش

چنان به صورت او زد که گوشواره شکست

شکست آینه اش در هجوم سنگ ستم

خمید قامتش اما عبای مادر شد

و خورد خون دل و با کسی نگفت چه دید

آه جان به لب شد و آخر فدای مادر شد

سعید توفیقی

 

اشعار شهادت امام حسن مجتبی, اشعار صفر, اشعار غریب مدینه

 

شعر رحلت پیامبر اعظم (ص)

هر کس خماری می و صبا کشیده است

خود را به زیر سایه آقا کشیده است

دستی که بالهای مرا التیام داد

من را به طوف گنبد خضرا کشیده است

او مهربانتر از پدرم قبل خلقتم

شصت وسه سال زحمت من را کشیده است

ما قوم و خویش آل عبا در قیامتیم

آقا عبای خود به سر ما کشیده است

ما را به دست فاطمه ی خود سپرده است

ما را دخیل چادر زهرا کشیده است

با گریه می رسد نسب ما به دخترش

او قطره را نواده ی دریا کشیده است

حالا کنار بستر او گریه می کنیم

با گریه های دختر او گریه میکنیم

فصل خزان عمر من آمد، بهار رفت

دستم شکست تا که ز کف زلف یار رفت

رفتی و مانده در بر زهرا لباس تو

با بوی پیرهن ز کفم اختیار رفت

همسایه ها به گریه من طعنه میزنند

همسایگی و رحم و مروت کنار رفت

دیگر کسی به خانه ما سر نمیزند

از خانواده ام سند اعتبار رفت

با رفتنت کأنّ حسینم ز دست رفت

با رفتن تو حرمت ایل و تبار رفت

تو دست و پا زدی و حسینم شکسته شد

شاید دلش به گودی یک نیزه زار رفت

بعد از تو پهلویم چقدر تیر میکشد

با چشم و صورتم، کمرم تیر میکشد


 

محسن حنیفی

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
بزرگ ترین سایت عاشقانه مطالب عاشقانه,تصاویر عاشقانه,دل نوشته,اس ام اس عاشقانه
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    حاضری وقتی گشت تو و عشقتو دید پرسید چه نسبتی داری بگی عشقمه؟
    نظرتون درباره سرعت لود صفحه سایت چیه؟؟
    پسری یا دختر؟؟
    تلاش وتقوی

    تلاش وتقوی


    امام خمینی (ره)

    در علم وتقوا کوشش کنید که علم به هیچ کس انحصار ندارد .علم مال همه است .تقوا مال همه است .وکوشش برای رسیدن به علم وتقوا وظیفه همه ماست وهمه شماست.

    جوانان عزیز
    https://rozup.ir/up/fast2pix/Pictures/041-15.jpg


    امام خمینی (ره)

    من در اینجا به جوانان عزیز کشورمان ،به این ذخیره های عظیم الهی وبه این گلهای معطر ونوشکفته جهان اسلام سفارش میکنم که قدر وقیمت لحظات شیرین زندگی خود را بدانید و خودتان را برای یک مبارزه علمی وعملی بزرگ تا رسیدن به اهداف عالی انقلاب اسلامی آماده کنید …

    آمار سایت
  • کل مطالب : 1022
  • کل نظرات : 87
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 482
  • آی پی امروز : 48
  • آی پی دیروز : 52
  • بازدید امروز : 72
  • باردید دیروز : 90
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 4
  • بازدید هفته : 805
  • بازدید ماه : 3,572
  • بازدید سال : 33,018
  • بازدید کلی : 1,237,938
  • چشم های خیس من ...


    ايـن تــب و لــرزهــا تـمــامــش بـهـــانـه اســـت . . .

     

    تـا شــايـد لـحـــظه اي دسـتـت را بــر پـيـشـاني ام بـگـذاري و حـس كـنـم كـه

     

    مــالك تمــام دنـيا هـستـم!!!

    من تو را زیادتر دوستت دارم !


    تــمـام غـصـه هـا از هـمـان جـایـی آغـاز مـی شـونـد کـه …

     

    تـرازو بـر مـی داری ، مـی افـتـی بـه جـان دوسـت داشـتـنـت!

     

    انـدازه مـی گـیـری!